نگاهی گذرا به عکسهای قدیم تهران، اگر آه از نهاد انسان برنیارند، دستکم دل را سنگین میکنند، که چه بود و چه شد! تهرانِ امروز را با برجهایش میشناسیم، با هوای دم کرده و زمستانهای خشکش؛ تهران را با درختانی که نیستند، میشناسیم و خانه باغهایی که خشکیدند و ویران شدند.
روند خشکسالی شهر و تبدیل آن از منطقهای پر درخت و خوش آب و هوا، به مناطقی پر از سازههای بتنی و آهنی به ظاهر مدرن - که البته آن هم محقق نشد- به سرعت طی شده است؛ باغها و خانهباغها به سرعت خشک و تخریب شدند تا جایشان را با برجها و ساختمانهای بلندمرتبهای عوض کنند که بتوانند آدمهای بیشتری را در حصارهای سیمانی خود فرو ببرند. آدمها هم انگار به واسطه جغرافیا تغییر کردهاند؛ ما تهرانیها هم شدهایم شبیه همین ساختمانها؛ سیمانی، کدر و رو به پوسیدگی...
تهران، شهری بود که همگان آن را با درختان، میوهها و شکارگاههای اطرافش می شناختند. ابوالقاسم محمد ابن حوقل به سال ۳۳۱ هجری قمری در توصیف شهر تهران نوشته است: «تهران در شمال شهر ری واقع شده است و دارای باغهای فراوانی است و میوه آن بسیار متنوع است.» در سال ۱۲۰۰ هجری قمری تهران برای اولین بار توسط آغا محمدخان قاجار به عنوان پایتخت انتخاب شد.
علاوه بر دروازههای دوازده گانه که تا سال ۱۳۰۹ شمسی همچنان پا برجا بود، پارهای از بناها، باغها و محلات دیگر در زمان سلطنت ناصرالدین شاه ایجاد شد که بعضی از آنها هنوز پابرجاست و از بقیه جز نامی باقی نمانده است، که میتوان از آنها به شرح زیر نام برد:
باغ و کاخ گلستان، باغ و کاخ صاحبقرانیه، باغ و قصر سلطنتآباد، باغ و عمارت بهارستان (واقع در میدان بهارستان فعلی)، مدرسه و مسجد سپهسالار (شهید مطهری کنونی)، پارک میرزا علی خان امینالدوله، باغ و عمارت مسعودیه (محل سکونت مسعود میرزا فرزند ناصرالدین شاه)، باغ و عمارت علی قلی خان مخبرالدوله (چهار راه مخبرالدوله فعلی)، پارک اتابک (محل سکونت میرزا علی اصغر خان اتابک صدراعظم و محل فعلی سفارت روسیه)، باغ حسنآباد (از آثار میرزا حسن خان مستوفیالممالک و چهارراه حسن آباد فعلی)، باغ و عمارت امیریه (متعلق به امیرکبیر کامران میرزا فرزند ناصرالدین شاه و محل فعلی خیابان امیریه)، باغ و عمارت منیریه (محل سکونت منیرالسلطنه مادر کامران میرزا و محله منیریه فعلی)، باغ فرمانفرما (فرمانیه فعلی)، باغ و عمارت کامران میرزا (محله کامرانیه فعلی)، بقعه معروف به سر قبر آقا (مدفن سید زینالعابدین امام جمعه داماد ناصرالدین شاه)، میدان امینالسلطان (هنوز هم به همین نام برقرار است)، باغ فردوس (محله کنونی باغ فردوس تجریش که به وسیله معیرالممالک ساخته شد)، بنای شمسالعماره، بازار آهنگرها، بازار مسگرها، بازارچههای مروی و نایبالسلطنه و محله سنگلج، خانیآباد، قناتآباد، پاچنار، گود زنبورکخانه و بازار بزرگ.
از این باغها، خانهباغها، میدانها و... هنوز تعدادی باقی ماندهاند که دیدنشان ما را به گذشتهای میبرد که نه آن را دیدهایم و نه به آن بازخواهیم گشت. تهران دیروز به هیچ وجه شباهتی به شهری که امروز میشناسیم نداشته است؛ در ادامه قدمی زدیم در سطح شهر تا آنچه که هست را با گذشتهاش قیاس کنیم. در شمیران و محلات مختلف آن دوری زدیم؛ به جنوب شهر رفتیم و محلات پر دار و درخت نازیآباد و جوادیه را از نظر گذراندیم و چشماندازهایی کوچک هم از شرق و غرب تهران دیدیم.
شمیران، شهری که در انحصار درختان بود
هوای سنگین و راکدِ شمالیترین نقطه تهران را فرو میدهم و نگاه میکنم به شهری که هیچ شبیه گذشتهاش نیست. از اینجایی که ایستادهام، تهران را درهای کوچک میبینم که بتنهای سیمانی بزرگ دهان گشودهاند و سخت مشغول بلعیدنش هستند. فکر میکنم دیگر چه فرق دارد که بنویسم «طهران» یا «تهران»؛ این شهر دیگر سبز نیست، خاکستریِ تمام است.
محله شمیران، که در گذشته یکی از خوش آب و هواترین محلات تهران بوده و از آن برای اقامتهای تابستانی استفاده میشده، امروز تفاوت چندانی با سایر نقاط تهران ندارد. اینجا هم در این روزها، همانقدر گرم است که مرکز شهر. شمیران دیگر خوش آب و هوا نیست که ساخت و سازهای عجیب و بیرویه و خشکی باغات چنان از پیر و فرتوتش کرده که تنها یادی از آن در خاطره پیران و عکسهایی سیاه و سپید در آلبومها به جای مانده است. کاخهای متعددی که در این منطقه وجود دارد، گواهی میدهد که شمیران روزی، خود به تنهایی، باغی وسیع بوده است با درختانی سر به فلک کشیده که در طول زمان خشک شدند –شما بخوانید خشکانده شدند- و جایشان را به برجها و ساختمانهایی دادند که صرفه اقتصادی با آنها بود. این منطقه وسیع با چشمهایی که بر روی آن بسته شد، امروز از گذشته خود چنان جدا افتاده است که برای ترسیم شکلی از آن باید به منابع تهران قدیم رجوع کرد یا در سکانس بعضی فیلمها با تم تاریخی؛ باغی بزرگ که در انتهای آن عمارتی قرار داشت و درختها از هر طرف سر به فلک کشیده بودند.
در گذشته شمیران به دلیل دور بودن از مرکز پایخت، خود شهری جداگانه بود با آب و هوایی کاملا متفاوت که بخش بزرگ آن را باغهای بزرگ و زمینهای زراعی تشکیل داده بود. آن روزهایی که خبر از ماشین، موتور و اتوبانهای تو در تو نبود؛ آن روزهایی که به هر سو نگاه میکردی، منظرهای وسیع از آسمان آبی و زمین سبز میدیدی.
احداث جاده قدیم شمیران (شریعتی) از مهمترین راههای اتصال شمیران با سایر نقاط تهران بود و سپس احداث جاده پهلوی (خیابان ولیعصر) از شمال به جنوب که در دوره پهلوی اول ساخته شد، دسترسی مردم شمیران به تهران را سهولت بخشید و به مرور، زمینههای پیشرفت را در این منطقه زیبا و خوش آب و هوا فراهم کرد و همین پیشرفتهای چشمگیر زمینه را برای ادغام شمیران با تهران به وجود آورد.
در خصوص عالی و خوش بودن آب و هوای این منطقه، کافی است نگاهی به منابع تهران قدیم بیندازیم. به طور مثال، داستان شکلگیری بیمارستان «مسیح دانشوری» به این شکل است که مظفرالدین شاه قاجار، قصری در دارآباد ساخت چون آب و هوای آنجا برای مزاجش خوب بود؛ پس از آن که رضاشاه از منابع پزشکی شنید که هوای دارآباد برای سلولهای بدن مفید و مناسب است، دستور داد تا قصر دارآباد در دست مراکز پزشکی قرار گیرد. این دستور اجرا و پس از آن، با تبدیل قصر به بیمارستان، تأسیسات پزشکی دیگری در این محدوده ایجاد شد و امروزه آن باغ، به یکی از مهمترین بیمارستانهای شهر تبدیل شده است.
اگرچه شمیران امروز، چندان ربطی به عکسها و فیلمهایی که از گذشته آن دیدیم ندارد اما همچنان از مناطق پر درخت تهران محسوب میشود. با تخریب بسیاری از باغهای قدیمی و ساخت مجتمعهای بزرگ تجاری و مسکونی به جای آنها، شمیران به کل شکل سابق خود را از دست داد اما در این میان برخی خانه باغها هم در این منطقه، توسط مالکانشان حفظ شدهاند.
برخی از این مکانها که باقی ماندهاند و عموم هم میتوانند از آن بازدید کنند، باغ موزهها، کاخها و خانه موزهها هستند. در کاخها اگرچه تلاش شده عمارت دست نخورده باقی بماند اما عموما از مساحت باغها کم شده است. به جز اماکن مشهور مانند مجموعه کاخ سعدآباد و نیاوران، هنوز هم هستند مالکان باغهایی که سبزی درختان را به کسالت سیمانها ترجیح دادهاند و با تمام آسیب و تغییراتی که این منطقه دیده، هنوز هم کوچه پس کوچههای شمیران را که پیاده قدم بزنید، تک و توک این خانه باغها، نظرتان را جلب میکنند.
این خطه پر باغ و درخت تهران که امروز با ساخت و سازهای فراوان که روزبهروز هم افزایش پیدا کرده، امروز یکی از مناطق اعیاننشین تهران است و متاسفانه صرفه اقتصادی، نه تنها در این مناطق که در کل شهر، با ویرانی این باغهاست.
جنوب، قلب تپنده پایتخت
وقتش است که شمال شهر را با سازههای سیمانی بلند و اندک باغهای باقی مانده آن تنها بگذاریم و به سمت دیگری برویم. از پایانه تجریش سوار اتوبوسهای بیآرتی که با وجود کرونا هم چندان خلوت نیستند، میشوم و به سوی جنوب تهران میروم. خیابان ولیعصر را با درختهای زیبایش پشت سر میگذارم و عکسهای قدیم خیابان را در گوشی موبایلم نگاه میکنم که چقدر تغییر...
مرکز و به خصوص جنوب تهران، روزگاری، قلب تپنده پایتخت بوده است و از محلههایی اعیاننشین. همچنان که بازار تهران هنوز از نظر موقعیت اقتصادی، محلهای مهم است اما آن شکل و شمایل قدیم خود را تا حد زیادی از دست داده است.
نازیآباد
محله نازیآباد که امروز پر است از کوچه پس کوچههایی که ساختمانهای بلند و نیمه بلند، تمام دید آن را کور کردهاند، روزی خود منطقهای وسیع و پر درخت بوده است و خوش آب و هوا. نازیآباد بخشی از شهر ری یا «غار غربی» بوده و تعداد کمی از شهروندان در آن زندگی و در کشتزارهای اطراف که از املاک خالصه ناصری بوده، کشاورزی میکردهاند. با این حال، وجود میادین متعدد در این محله و انبوه درختان موجب شده تا نازیآباد به قلب و ریه تنفسی جنوب تهران تبدیل شود اما این سالها درختان کوچهها و خیابانهای این محله با بحران کمآبی روبهرو بوده و در سالهای گذشته خبرهایی از قطع گسترده درختان مجتمعهای این منطقه منتشر شهد است.
این محله تا پیش از سال 1320 مسکونی نبود. مسکونی شدن نازیآباد در شکل کنونیاش به سال ۱۳۲۰ و دوران نخست وزیری محمد علی فروغی برمیگردد که دولت تصمیم گرفت در این اراضی، هزار دستگاه واحد مسکونی ارزانقیمت بسازد. ساخت زمینها به شرکت بیمه ایران واگذار شد و بهای هر متر مربع زمین را با متقاضیان، چهار تومان حساب کردند. علت انتخاب نازیآباد، نزدیکی آن به راه آهن، کارخانه بلورسازی، سیلو و دیگر مؤسسات صنعتی بود و میتوانست محلی برای سکونت کارگران این مؤسسات باشد.
نازیآباد از گذشته تا به امروز خاستگاه بسیاری از ناشناسان دیروز و نامآشناهای امروز بوده است. هم خاستگاه چهرههای سرشناس سیاسی همچون سعید حجاریان و عباس عبدی است و هم خاستگاه چهرههای ورزشی و هنری مانند اکبر عبدی، ساعد باقری، فرشاد پیوس، مهدی و مرتضی فنونیزاده، حمید استیلی، امیر قلعهنویی، ابراهیم آشتیانی و هم چهرههای هیاتی همچون حاج منصور ارضی، سعید حدادیان و برادران طاهری. فرماندهان بزرگی مانند سردار شهید داود کریمی، شهید حسن آبشناسان و سردار شهید صنیعخانی.
و اما قصه نامگذاری نازیآباد از این قرار است که این محله را ناصرالدینشاه برای یکی از سوگلیهایش به اسم نازخاتون خریداری کرده بود. ناصرالدینشاه برای نازخاتون در این محل قصری ساخت که بعدها تبدیل به پارک شد. با اضافه شدن این محله به جنوب تهران در ۱۳۳۴، نام محله نازخاتون تبدیل به «نازآباد» و سپس تبدیل به «نازیآباد» شد. با این حال، برخی بر این اعتقاد هستند که نازیآباد را آلمانیها ساختهاند و به همین خاطر نام این منطقه، نازیآباد یعنی آباد شده توسط نازیها است.
با این حال، شمای کلی نازی آباد با گذشته خود تفاوت چشمگیری دارد و ساکنان آپارتمانهای امروز این محله، به کلی از شکل و شمایل سابق این محله بیاطلاع هستند.
جوادیه
این محله که در قدیم به ترکآباد نیز شهرت داشت، از قدمتی هفتاد ساله برخوردار است. با وجود ساخت آپارتمانهای فراوان اما، این محله هنوز هم بافت قدیم خود را تا حدی حفظ کرده است. این محل که زمانی با سینما توسکا، عاشقان فیلم و سینما را به خود میخواند، امروز جایی است با سازههای بلند و کوچههای تو در تو که انبوه جمعیت را در خود جای داده است و خبری از آن شور سابق محله نیست. در اوایل ظهور محله جوادیه، قالیشوییهای بسیاری در آن وجود داشت که تا امروز اغلب آنها یا متروکه شدهاند یا تغییر کاربری داده و به انبار و مجتمع مسکونی تبدیل شدهاند.
نامگذاری این محله از روی نام کوچک فردی به نام «جواد فرد دانش» در سال ۱۳۳۰ انجام شد که مالک بسیاری از زمینهای این محله بود. بافت فرسوده و محدود شدن آن به واسطه پلها و بزرگراهها از مشکلات اصلی جوادیه هستند. ساخت و سازهای بسیار، باعث افزایش چشمگیر تراکم جمعیت این محله شدهاند. عرض کوچهها در بخش شمالی جوادیه در بسیاری جاها بسیار کم است و کوچهها بسیار نامنظم و ناراست هستند. در این بخش، بیشتر خانهها بسیار قدیمی بوده و فضای کمی دارند. این وضعیت در بخش جنوبی جوادیه - حوالی خیابان ۲۰ متری جوادیه - بهتر است. البته در سالهای اخیر این وضعیت عمرانی بهتر شده ولی همچنان بیشتر این محله از بافت فرسوده تشکیل شده است که با خرید زمین و ساخت خانهها و بازسازی آنها این محله پیشرفت چشمگیری داشت.
زمانی که ساختوسازها در محله جوادیه آغاز شد، خیابانهای آن پر بودند از درختانی که پوشش زیبایی به آن داده بودند اما این پوشش سبز گیاهی امروز دیگر مانند دهههای پیشین نیست. اگرچه این محلات امروز خالی از فضای سبز نیستند اما این فضاها نسبت به تراکم جمعیت این محلات بسیار ناچیز شمرده میشوند. جوادیه هم مانند نازیآباد از گذشته تا به امروز خاستگاه بسیاری از فوتبالیستها تا پزشکان، از هنرمندان تا فعالان سیاسی بوده است.
شرق و غرب تهران، ریههای تنفسی شهر
شرق و غرب تهران که امروز دارای جمعیت و وسعت زیادی هستند را چندان نمیتوان جزو محلههای قدیم تهران به شمار آورد. در غرب تهران سری زدیم به محله جنتآباد که نامش به ما میگوید چطور محلهای بوده و امروز به چه شکل و شمایلی درآمده است.
رودخانههای کن، سولقان، وردآورد، چشمههای باغ فیض و چندین قنات از جنتآباد میگذشت و این منطقه را جزو مناطق حاشیهای شهر تهران قرار داده بود. درختهای انار و گیلاس که میراث باغهای سالیان دور است، هنوز در کوچه پس کوچههای این محله خودنمایی میکنند.
بعد از انقلاب به دلیل ارزان بودن زمین، مهاجران به این محله روی آوردند و زمین خریداری کردند. به این شکل جنتآباد رونق گرفت و محله به تدریج رشد کرد. اگرچه جنتآباد که معتقد بودند از هوایی بهشتی برخوردار است امروز مانند سایر نقاط تهران، دارای همان دود و دم و شلوغی مرسوم است، اما وجود فضای سبزهای فراوان، این منطقه را تا حدی متمایز کرده است.
باغ فیض
باغ فیض محلهای است در شمال غرب تهران که از جنوب به بزرگراه شهید حکیم، از شمال به بزرگراه همت، از غرب به بزرگراه ستاری و از شرق به بزرگراه اشرفی اصفهانی منتهی میشود. هسته اولیه شکلگیری محله باغ فیض، روستایی به این نام بوده است، که طبق سرشماری سال ۱۳۳۵ شمسی، ۱۹۰ مرد و ۱۴۳ زن ساکن این روستا بودهاند. سکونتگاه اصلی باغ فیض در گذشته در محل فعلی مجتمع تجاری تیراژه، به نام شاهک بوده و اهالی آن، زمینهایی داشتند که محدوده باغ فیض را شامل میشده است.
به مرور زمان این روستا گسترش پیدا کرد و مردم برای زندگی به این محله آمدند. ساختار روستایی باغ فیض در دهه ۳۰ از بین رفت و کم کم به محلهای شهری تبدیل شد. این روند تغییر شهری از دهه ۳۰ تا اوایل دهه ۸۰ با روند نسبتا یکنواختی، ادامهدار بود. از این بازه ۵۰ ساله تغییرات بافت شهری باغ فیض، اکنون بخش اندکی باقی مانده است. گاهی ساختمانی با معماری قدیمی یا باغی پنهان پشت دیوارهای سیمانی بلند میتوان پیدا کرد، نشان از باغ فیض در گذشتههای نه چندان دور. از اوسط دهه هفتاد و به خصوص ابتدای دهه ۸۰ و با آغاز ساخت مرکز خرید تیراژه محله باغ فیض دستخوش تغییرات فراوانی شد و شمایلی که طی نیم قرن گذشته تقریبا ثابت مانده بود، به یکباره دگرگون شد. ساختمانهای قدیمی تخریب شدند. درختان باغها قطع شد و بافت قدیم، رفته رفته در محاصره برجها درآمد. زمینهای باغها تفکیک و قطعهبندی شد و جایشان را برجها و ساختمانهای نوساز گرفت. این روند رو به رشد ساختمانسازی و توسعه شهری، کماکان در محله باغ فیض ادامه دارد و در هر کوچه و خیابان این محل قدیمی، ساختمانی میتوان پیدا کرد که درختی را خشکانده و جایش را بتنریزی کرده تا بالا برود.
نارمک
این محله در شرق تهران که روزگاری قرار بود یک محله ویلایی باشد، امروز پر است از آپارتمانها و برج های بلند که تراکم جمعیت در آن بالاست و به نسبت یکی از پرجمعیتترین محلات شرق تهران محسوب میشود. ساخت این منطقه از سال 1332 شروع شد و وقتی قرار بود این منطقه منطبق با اصول شهرسازی ساخته شود، خیابانبندی، تقسیم اراضی و متد شهرسازی آنچنان بود که میتوانست بهعنوان الگویی مناسب برای شهرسازی در ایران حفظ شود.
اما از آن جایی که هیچ ضابطه قانونمندی برای حفظ این ساختار وجود نداشته اکنون نارمک پس از حدود شصت سال با توجه به اینکه عمر متوسط ساخت و ساز در ایران 25 سال است و همچنین ما در دهه 60 عملا شاهد شروع تجدید بنا در این محله بودهایم، کمتر توانسته طراحی مدرن روزهای اول را حفظ کند هر چند که با تمام این تحولات نارمک همچنان توانسته بافت کلی و همچنین بافت مسکونی خود را حفظ کند.
این منطقه به دلیل مدل شهرسازی خاص خود، هنوز هم به معضل ترافیکهای سنگین دچار نشده و وجود میدانهای فراوان که هر کدام دارای فضای سبز کوچکی هستند، محله را با وجود آپارتمانسازیهای بی رویه، دلنشین کرده است. این محله هم از محلات دیگر تهران، از منظر ساخت و سازهای بیرویه و تخریب خانه باغها، مستثنی نیست و ساکنان قدیم نارمک به این مساله اذعان دارند که «اینجا با چیزی که بود، زمین تا آسمان فرق کرده!»
لایحهها و قوانینی که بلای جان تهران شد
شاید پایتخت شدن تهران، شد بلای جانش؛ شد بلای سوختن درختها و باغهایی که عمر بلند داشتند و میتوانستند هنوز هم منبع اکسیژن تهرانیها شوند. از بین رفتن باغها و خانه باغها در تهران اگرچه دارای تاریخی طولانی است اما سرعت ویرانی آنها، در بیست سال اخیر، افزایش چشمگیری داشته است. هر روز بر تعداد باغهای تخریب شده و درختان خشک شده با نفت و گازوئیل افزوده میشود تا جایی که امروز در بیشتر محلات تهران برای یافتن یک خانه باغ کوچک هم باید ساعتها جستجو کنی و باز نیابی!
شاید هم پایتخت بودن تهران بلای جانش نشد، شاید قوانین عجیبی که در این سالها وضع شد، تهران را به شهری سیمانی و عاری از رنگهای سبز بدل کرد؛ قوانینی که مثل خوره به جان شهر افتادند که یکی از مهمترین آنها، لایحه برج باغ است. در سال ٨٢ با ارایه لایحه برج باغ از سوی شهردار وقت به شورای شهر دوم، به شکلی قانونی مجوز ساخت در زمینهای خانه باغها صادر شد و سهم رسمی و قانونی تجاوز مالک به محدوده باغ از ١٠ درصد به ٣٠ درصد افزایش یافت و تراکم آن هم معادل تراکم مجاز املاک در هر منطقه تعیین شد.
در آن زمان اعضای شورای شهر تهران در توجیه این تصمیم، این موضوع را مطرح میکردند که با این قانون جدید جلوی خشک شدن و تخریب و سوزاندهشدن باغات را میگیریم چراکه مالکان میدانند در همان سطح ٣٠ درصد هم میتوانند ساخت و ساز مورد نظرشان را انجام دهند و بخش بیشتری از باغ را سالم نگه می دارند. به استناد تصاویر هوایی شهر میتوان گفت از سال ۸۲ تا کنون، ۷۰ درصد باغات از بین رفتهاند.
این مصوبه بعدها در شورای سوم و چهارم شهر تهران مورد اعتراض و چالش زیادی قرار گرفت و حجم بسیار باغاتی که با این مصوبه رو به تاراج رفتند و به جایشان برجهای بسیار سر کشیدند، زنگ خطر را به صدا درآورد تا آنکه شورای پنجم در نخستین روزهای حیات خود، این مصوبه را لغو و طرح خانه باغ را جایگزین کرد که از جمله اقدامات درخشان این دوره مدیریت شهری است.
آنچه امروز از تهران باقی مانده با گذشته سبز خود تفاوت چشمگیری دارد. باغهای خشک شدهای که به جای آنها ساختمانهای بلند سر برکشیدند. ریههای تنفسی تهران، جای خود را به سازههایی دادهاند که روز به روز بر تعداد آنها افزوده میشود. اگرچه امروز دیگر تهران بسیاری از باغات خود را از دست داده اما هنوز هم میتوان از همین تعداد اندک باقی مانده محافظت کرد و البته این محافظت به یک عزم جمعی نیازمند است. افزایش بی رویه قیمت مسکن در تهران، یکی از اصلیترین دلایل تخریب و خشک شدن باغهای تهران است و رشد جمعیت نیز عامل مهم بعدی، برای افزایش مسکن در تهران است.
با تخریب باغها، نه فقط سر و شکل تهران تغییر کرده که مهمتر از آن تغییر اقلیم و آب و هوای شهر است که امید میرود مسئولان برای جلوگیری از تخریب بیشتر ریههای تنفسی شهر، فکری اساسی کنند.
نوا ذاکری
منبع: ماهنامه شورایاران
کد مطلب : ۵۹۸۷